Sunday, February 20, 2005

Gold Quest

چندی پیش یکی از دوستان عزیزم -که ارادت خاصی نسبت به او دارم- با من تماس گرفت و در مورد یک پیشنهاد کاری با من صحبت کرد. وقتی از چند و چون کار جویا شدم خیلی سر بسته و خلاصه عنوان کرد که این کار نوعی eMarketing است و شرح آنرا به یک جلسه ی حضوری موکول کرد. با توضیحات بسیار مختصری که او در مورد کار داد در ذهن من چیزی شبیه سایت amazon.com البته در ابعاد کوچکتر مجسم شد؛ مانند بعضی سایت های ایرانی موجود. بعد ازچند روز موفق شدم که کارهایم را طوری تنظیم کنم تا به این جلسه برسم. وقتی که به محل قرارمان رسیدم، دوستم را دیدم که با فرد دیگری منتظر من بودند. بعد از سلام و احوال پرسی در یک کافی شاپ جا خوش کردیم و رفتیم سر اصل مطلب. آن فرد سوم که آقا پسری بود مودب و مرتب و خندان، قبل از شروع صحبتهایش به من گوشزد کرد که این کار نسبتا جدید است و برای به ثمر رسیدن آن باید صبر داشت. من هم چون مقوله اینترنت و فروشگاه های اینترنتی را جدید می دانستم حرف او را تایید کردم. تا اینکه...
آن آقای مودب یک جزوه جلد شده را روی میز گذاشت تا از روی آن مرا برای کار توجیه کند. وقتی که چشمم یه جلد آن افتاد تا آخر ماجرا را خواندم. اگر به احترام آن دوست عزیز نبود، من آن آقای مودب را با لگد از کافی شاپ بیرون می انداختم. روی جلد جزوه نوشته شده بود Gold Quest.




من شخصا از پول خوشم می آید؛ مخصوصا اگر پول -به اصطلاح- یا مفت باشد. ولی تجارت گلد کوئست پول یا مفت که نیست هیچ، اصولا پولی در آن نیست. گلد کوئست یک کلاهبرداری است که بوسیله ی مجموعه ای از قواعد و قوانین پیچیده ماهیت اصلی خود را پنهان کرده است. ولی این قوانین هر قدر هم پیچیده باشند با یک پرسش ساده می توان فهمید که در پس پرده چه قرار دارد: این پول هنگفت و آماده ای که وعده داده شده است از کجا می آید؟ این شرکت این پول را از کجا آورده که دو دستی به شما تقدیم می کند؟ به هر حال اگر این چند جمله من برای شما قانع کننده نیست من یه شما حق می دهم. یافتن حقیقت گاهی ساده نیست؛ ولی هستند افرادی که حقیقت را بر ملا می کنند. من پس از مقداری جستجو مطالب جالبی درباره و بر ضد گلد کوئست بدست آوردم که در اختبار شما می گذارم. این مطالب به چند دسته تقسیم می شوند:
1. گروهی به غیر مجاز بودن این کار از نظر دولتی و حقوقی اشاره می کنند که البته این دلایل برای اکثریت قابل قبول نیست. چون این گروه معتقدند که دولت برای منافع خودش این تجارت را غیر قانونی کرده است.
2. گروهی به فتاوای مراجع تقلید اشاره می کنند که تقریبا همه ی آنها این تجارت را حرام اعلام کرده اند. این دلیل هم برای بسیاری از مردم قابل قبول نیست؛ زیرا آنها... بگذریم.
3. گروه سوم -که من یکی از آنها هستم- با دلایل ریاضی ثابت می کنند که گلد کوئست کلاهبرداری است. هر انسانی با اندک منطق دلایل ریاضی را قبول میکند. قبول دارم که گلد کوئست هم برای فعالیت های خود دلایل -به ظاهر- ریاضی می آورد ولی نکته ی مهم و قابل تامل این است که پوچی همه ی این دلایل واهی و بی اساس توسط روابط ساده ی ریاضی ثابت می شوند.
در مباحثه هایی که بین طرفداران و مخالفان گلد کوئست پیش می آید، طرفداران آن هنگامی که در نهایت به بن بست می رسند روی به فحاشی آورده و مخالفان را مزدوران دولتی می نامند. نکته جالب دیگر این است که من درباره ی فعالیت گلد کوئست در کشورهای اروپایی و آمریکایی هیچ مطلبی نیافتم؛ گویی آنها اصلا نام گلد کوئست به گوششان نخورده است و از این نعمت بی نصیب مانده اند. البته از این جماعت عقب مانده ی غربی ها چیزی بیش از این انتظار نمی رود! چرا این شبکه در این کشورها فعالیت نمی کند؟ شاید به علت نظارت و کنترل شدید دولت های آنها بر تجارت های دروغین و غیر قانونی باشد.چون در باره ی گلد کوئست مطلب کافی به زبان فارسی وجود دارد من دیگر چیزی نمی گویم. فقط شما را دعوت می کنم، اگر جویای حقیقت گلد کوئست هستید و منطق را می پسندید، نگاهی به پیوند های زیر بیندازید. برای هر نوع سلیقه ای دلایلی وجود دارد. حتما قانع خواهید شد.



کلاه‌برداری زنجیره‌ای (GoldQuest)
http://antigq.persianblog.com/


مقالات علمي در خصوص كلاهبرداري گلدكوئيست
http://antigold2.persianblog.com/

نهضت مبارزه عليه گلدكوئيست در ايران
http://antigold.persianblog.com/

Saturday, February 19, 2005

اون یا آن؟

بالاخره بعد از فکر کردن بسیار به این نتیجه رسیدم که بهتر است که نوشته هایم را با لحن کتابی و رسمی بنویسم. مدت ها در اینباره تردید داشتم. فکر می کنم اینگونه بهتر است. زیرا نوشتن با لحن خودمانی یا به قول انگلیسی ها Informal صورت خیلی خوشی ندارد. علت آن هم این است که هر کس -بسته به محیطی که در آن بوده است- به نوعی خودمانی صحبت می کند. شما هم نظرتان را بگین (بگویید).

Stop

I wanna go home,
Take off this uniform and leave the show...

آنهایی که پینک فلوید گوش داده اند حتما این جمله برایشان آشنا است؛ شرح حال فعلی من...
دلم می خواهد بروم خانه و این یونیفرم خاکی بد رنگ را در بیاورم و در تختم بخوابم؛ به امید اینکه هیچ کس هم مزاحم نشود.

Saturday, February 05, 2005

ذهن بی نقص

اگه می تونستید، کدوم یک از خاطره هاتون رو حذف می کردین؟




چندی پیش یک فیلم از هنرپیشه ی معروف جیم کری (Jim Carrey) دیدم به اسم Ethernal Sunshine of the Spotless Mind یا درخشش همیشگی ذهن بی نقص. موضوع فیلم از این قراره که فردی به نام جول (Joel - من هر کاری می کنم این حرف همزه رو پیدا نمی کنم!) متوجه می شه دوست دخترش - کلمنتاین (Clementine) - اون رو از خاطراتش حذف کرده و دیگه نمی شناسه. جول که علاقه به دختری که دیگه اون رو به یاد نمیاره رو بی فایده می بینه، پیش همون دکتری می ره که کارش پاک کردن قسمت های نا خوشایند حافظه ست و حافظه ی کلمنتاین رو پاک کرده. جول به خونه ش میره و طبق یک قرار قبلی تیم دکتر نیمه های شب به خونه ی جول می رن و مشغول پاک کردن حافظه ی اون می شن. جول در عالم خواب تکه هایی جسته و گریخته از گذشته رو به یاد میاره و با کلمنتاین دوباره آشنا می شه. جول شور و اشتیاق اون زمان رو به یاد میاره و تصمیمش در مورد پاک کردن حافظه ش عوض میشه. جول در حالی که حافظه اش مشغول پاک شدن هست سعی می کنه با این روند مبارزه کنه و کلمنتاین رو در خاطراتش حفظ کنه؛ کاری که بسیار سخته و مبارزه ای به تمام معناست....




فیلم آکنده ست از صحنه های پر احساس از روابط گذشته ی جول و کلمنتاین. جلوه های ویژه ی کامپیوتری که پاک شدن حافظه ی جول رو نشون می دن خیلی زیبا از کار در اومدن. از همه مهم تر فیلم دید عمیقی نسبت به ارتباط با دیگران به بیننده می ده. فیلم می گه اگر ما در برابر فراموش شدن انگیزه های مثبت خودمون مقاومت کنیم می تونیم در روابطمون هر گونه سختی رو تحمل کنیم. پاک کردن حافظه مانند قهر و جدایی، نشون دهنده ی این واقعیته که عشق ورزیدن ساده نیست. این فیلم نشون می ده که جای خوشحالیه که ما مردم نمی تونیم در مواقعی که ضعیف هستیم، خاطرات بدمون رو پاک کنیم. این خاطره ها و یاد آوری های تلخ نفس ما رو همیشه مورد آزمایش قرار می دن و مانع می شن که ما دوباره دچار مشکلات مشابهی بشیم. از این گذشته اونها به ما یادآوری می کنن که خدا ما رو کمک کرده تا بر مشکلات پیروز بشیم و در مرتبه ای بالاتر قرار بگیریم.




پا نوشت ها:
- ایده ی این پست توسط یکی از دوستانم به نام س*** به ذهن من آمد. همین جا ازش تشکر می کنم.

- این فیلم محصول 2004 هست و جیم کری و کیت وینسلت در اون بازی می کنن. فیلم در سایت IMDb امتیاز 8.6 از 10 رو آورده. بد نیست بدونین که این امتیاز بسیار بالاست و فیلم رتبه 32 رو در بین همه ی فیلم ها کسب کرده. من شخصا به شما پیشنهاد می کنم که این فیلم رو ببینید.

- پیوند به IMDb:

Thursday, February 03, 2005

من، خودم و فرزان

مي دونيد الان اينجا چه خبره؟ بهتون می گم: من الان دارم کیف می کنم؛ به تمام معنا.

بعد از یک هفته برگشتم خونه...
هیچ کس خونه نیست، نه کسی حال احوالم رو می پرسه و نه کسی سعی در روانکاوی من داره...
توی لیوان دسته دار مخصوص خودم یه عالمه نسکافه غلیظ درست کردم...
پشت کامپیوترم روی صندلی لم دادم...
دارم روی اینترنت ول می گردم...
یه آهنگ راک خفن گذاشتم...
صدای سیستم پخش 4.1 رو تا آخر زیاد کردم...
اصلا هم برام مهم نیست که ساعت یک نصف شبه؛ همسایه ها برن به جهنم...
نسکافه رو مزه مزه می کنم...
نه به یک دقیقه قبل فکر می کنم و نه به یک دقیقه بعد...
توی این دنیا فقط من هستم...

شما هم از این کارها بکنید؛ در غیر این صورت توی این دنیا دوام نمی آرید. این جور زندگی رو دوست دارم. مزه ش به همینه که این جور موقعیت ها کمتر پیش میاد.

L10 Web Stats Reporter 3.15
LevelTen Hit Counter 3.15 LevelTen Hit Counter - Free PHP Web Analytics Script
LevelTen dallas web development firm - website design, flash, graphics & marketing